جدول جو
جدول جو

معنی حسن آبادی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن آبادی
(حَ سَ)
منسوب است به حسن آباد که قریه ای است از قرای اصفهان، حسناباذی. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
حسن آبادی
(حَ سَ)
نام یکی از دعات اسماعیلیه. معاصر ابن الندیم، به بغداد و پس از نفی و تبعید شیرمدی دیلمی به آذربایجان رفته است. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ)
دهی است جزء دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران در 34هزارگزی جنوب باختر ری و سر راه شوسۀ قم - تهران، در جلگه واقع و معتدل است. 947 تن سکنه دارد. محصول آن غلات، صیفی، باغات میوه، چغندرقند است. از آثار قدیم قلعۀ خرابه ای دارد. نمایندۀ بهداری، پاسگاه ژاندارمری و شعبه تلفن نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). میان کنارگرد و عزیرآباد در 42هزارگزی تهران است. و رجوع به تاریخ قم ص 116 و 129 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِمِ)
ابن بشر بن بحر، مکنی به ابوالقاسم ادیب کاتب. درگذشتۀ 371 هجری قمری او راست: ’تبیین غلط قدامه’ در نقدالشعر و جز آن. (هدیهالعارفین ج 1 ص 271)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ)
ابن علی بن نصر بن عقیل واسطی بغدادی. شاعر. مدتی در خدمت ملک امجد در بعلبک بود و در 596 هجری قمری درگذشت. (فوات الوفیات ج 1 ص 124) (زرکلی چ 1 ص 233)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
ده کوچکی است از دهستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 45هزارگزی باختر زرند و ده هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق. دارای 11 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه. واقع در 27هزارگزی شمال باختری رشخوارو 9هزارگزی جنوب سنگان. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای گرمسیر. دارای 380 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، پنبه و بنشن است. اهالی به کشاورزی، گله داری و قالیچه بافی گذران می کنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
منسوب به گون آباد، گونابادی، گنابدی، جنابدی، رجوع به گنابادی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 13هزارگزی خاور فرمهین و13هزارگزی راه عمومی با 253 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانه و راه آن مالرو است و از طریق فرمهین اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
منسوب به حفص آباد. قریه ای به سرخس. (الانساب)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ زَ)
ابن عثمان بن حمادبن حسان بن عبدالرحمان بن یزید زیادی قاضی حنفی، مکنی به ابوحسان. محدث. درگذشتۀ 272 هجری قمری اوراست: ’القاب الشعراء’، ’طبقات الشعراء’، ’الاباء و الامهات’، ’معانی عروه بن الزبیر’ در 242 هجری قمری درگذشت. (هدیه العارفین ج 1 ص 268، از طبقات الادباء یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ده کوچکی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 120 هزارگزی جنوب باختر ساردوئیه و 5 هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن حسین بن اسماعیل حسینی آقائی متخلص به ’فانی’ او راست: توفیقات الهیه. (ذریعه ج 4 ص 500)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَبْ با)
ابن جعفر بن عبدالصمد. پسر متوکل خلیفۀ عباسی بود. (477- 554 هجری قمری) او راست: ’سرعهالجواب’. (هدیه العارفین ج 1 ص 278)
لغت نامه دهخدا
شعبه ای از کوههای البرز که در قسمت جلگۀ ایالت تهران تا کویر پیش رفته
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
حیدر بن شریف احمد حریری صفوی. ساکن موصل (1121-1129 هجری قمری). او راست: حاشیه بر حاشیۀ میرزا جان باغنوی بر اثبات الواجب دوانی، و حاشیۀ دیگر بر تعلیقات میرسید شریف. (هدیه العارفین ج 1 ص 343)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عِ)
او راست: الانوارالسنیه الماحیه لظلام المنکرین علی الحضرهالمهدیه (مهدی سودانی درگذشتۀ 1302 هجری قمری). چ سودان در سال 1302 هجری قمری (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(غِسْ وَلْ لَ)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در یک هزارگزی خاور تربت جام و یک هزارگزی شمال اتومبیل رو قلعۀ حمام قرار دارد. جلگه ای و معتدل است. سکنۀ آن 114 تن شیعه و حنفی و فارسی زبانند. آب آن از قنات است. محصول آن غلات، تریاک، بنشن، و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسن آباد
تصویر حسن آباد
سیمین دشت ایستگاه شماره 24 راه آهن مازندران
فرهنگ لغت هوشیار